from عنکبوت by Amin
از من میپرسد «چه خصومت شخصیای با آیتالله خامنهای داری؟ مشخص است که مشکلِ ما فردِ او نیست، چرا عبرت نمیگیری از انقلابی که ما کردیم؟ میگفتیم «تا شاه کفن نشود این وطن وطن نشود». خیلی زودتر از آن که فکر میکردیم کفن شد شاه. اما این وطن آیا وطنِ ما شد؟ یا باز به بسیاری از ما به هر طریق گفتند که اینجا وطنِ تو نیست و سهمی از این کشور نداریم؟ خاطرات را که میخوانم و میبینم که هیچ آن دیوی نیست که از او ساخته بودیم. حتی تراژدی است زندگیاش؛ کاری در حد کینگ لیر میتوان نوشت از این زندگی. حتی برایش دل میسوزانیم، کار به جایی میرسد که ابراهیم گلستان، که به قولِ خودش تراژدیِ شخصی زیاد بوده در زندگیاش و بر بسیاری نگریسته، جلوی دوربین اختیار از دست میدهد و بر تراژدیِ محمدرضاشاهی میگرید!»
میگویم «چه بسا ما هم بعدها بر تراژدی خامنهای بگرییم. خصومت شخصی نیست. خامنهای بتِ بزرگ است که باید شکست. نمادِ نظم و نظامی است که اساساش بر ستم و تبعیض است. مریدِ او در این کشور، حتی اگر شایستگی نداشته باشد، میتواند به صرفِ ارادت بر صدر بنشیند و قدر ببیند و مخالفِ او با هر شایستگی جایش در اوین و کهریزک است. برای این مریدان، اگر عکساش پاره شود یا شعاری علیهِ او داده شود سزایش به آتش کشیدن خوابگاهِ دانشجویان و کشتن و کور کردن و از بالای ساختمان پایین انداختن است. این ستمگری عاشقانه و آن عشقِ خونآلود را باید شکست.
۱۳۸۸ مرداد ۱۳, سهشنبه
چه خصومت شخصیای با آیتالله خامنهای داری؟
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر